به گزارش «راهبرد معاصر»؛ زمان زیادی از حادثه تروریستی مرگبار در تالار کنسرت «کروکوس سیتی» در حومه مسکو، پایتخت روسیه نمی گذرد. رویدادی که در آن پنج تروریست با سلاح های انفرادی و بمب های آتش زا، موجب کشته شدن بیش از 140 نفر و زخمی شدن ده ها نفر دیگر شدند.
اندکی پس از این حادثه تروریستی، گروه داعش مسئولیت آن را برعهده گرفت، ولی مقام های ارشد روس در موضع گیری هایی، بیانیه های داعش را جعلی خواندند و تأکید کردند، بانیان حمله تروریستی خونین مسکو را بهسختی مجازات خواهند کرد. در این چارچوب طبق آنچه سرویس های امنیتی روسیه اعلام کردهاند، بیش از 11 نفر که ظاهراً شماری از آنها در حال فرار به سمت مرزهای اوکراین بودند، بازداشت شده اند.
با وجود این، همچنان تحلیل و تفسیرهای مختلفی در زمینه محرک ها و کنشگران احتمالی پشتپرده حادثه تروریستی مسکو مطرح می شود. در این راستا به طور خاص می توان چهار سناریوی مهم و محوری بیان کرد؛
یکی از نخستین سناریوهایی که با محوریت حادثه تروریستی مسکو و بانیان آن مطرح می شود، دست داشتن اوکراین و البته سرویسهای اطلاعاتی غربی در ماجرای مذکور است. اقدامی که تا حد زیادی در واکنش به پیشرویهای قابل توجه ارتش روسیه در خاک اوکراین و دستاوردهای قابل تأمل برای روسها در قالب نبرد با اوکراینی ها معنا و مفهوم می یابد.
اوکراین و قدرت های غربی به نوعی خواسته اند این پیام را به طرف روسی برسانند، می توانند دامنه جنگ را به داخل خاک روسیه بکشانند
در این چارچوب، اوکراین و قدرت های غربی به نوعی خواسته اند این پیام را به طرف روسی برسانند، می توانند دامنه جنگ را به داخل خاک روسیه بکشانند و مسکو را با چالش های جدی مواجه کنند. معادله ای که هدف عمده و محوری آن تضعیف روند موفقیت های میدانی روسیه در قالب جنگ اوکراین است.
روسیه در سال های اخیر رویکرد مثبتی به جریان های اسلامی و البته جامعه اسلامی حاضر در این کشور داشته است. موضوعی که همزمان با افزایش و گسترش مرزبندی های ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک در عرصه بینالمللی، حامل پیام های نگران کننده ای برای قدرت های غربی و طیف و جریان های متحد آنها در محیط بین المللی بوده است.
از این رو، اینکه شاهدیم بلافاصله پس از حادثه تروریستی مسکو، گروه داعش مسئولیت آن را برعهده می گیرد، تا حد زیادی معطوف به ارائه تصویری منفی از مسلمانان در جامعه روسیه و تلاش برای اثرگذاری این موضوع بر جهت گیری های کلان سیاست خارجی این کشور است.
این موضوع می تواند مطلوب قدرت های غربی و متحدان بین المللی آنها باشد و البته که روسیه را از بسیاری از ظرفیت های فعالش محروم کند.
روابط روسیه و رژیم صهیونیستی قبل از آغاز جنگ غزه تا حدی نزدیک بود. با وجود این، همزمان با آغاز جنگ غزه و نسل کشی و جنایتهای صهیونیست ها علیه مردم فلسطین، شاهد فاصله گرفتن دو طرف از یکدیگر و به طور خاص موضع گیریهای صریح و تهاجمی روسیه علیه صهیونیست ها بوده ایم.
دو طرف همچنین در برهه های زمانی مختلف اقدام به احضار نمایندگان دیپلماتیک طرف مقابل کرده اند. در این میان، حمایت صریح روسیه از ملت و مقاومت فلسطین به بحرانی بزرگ برای صهیونیست ها تبدیل شده است.
از این منظر هیچ بعید نیست رژیم اشغالگر قدس با مهندسی مخفی حادثه تروریستی کروکوس سیتی به نوعی سعی داشته باشد منافع خاص خود را حفظ و روسیه را به سمت مواضع مطلوبش در رابطه با جنگ غزه (و دست کشیدن از حمایت از ملت فلسطین) رهنمون کند. این معادله البته بعید به نظر می آید و به راحتی رنگ واقعیت به خود نمیگیرد.
نباید فراموش کرد ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و به طور کلی جریان حاکم بر این کشور با دشمنان و رقبای جدی در عرصه سیاست داخلی و خارجی مواجه هستند؛ موضوعی که پس از آغاز جنگ اوکراین ابعاد جدی تری به خود گرفته است و تاکنون شاهد آشکار شدن چندین توطئه برای ضربه زدن به موقعیت پوتین و سازوکارهای حکمرانی در روسیه بوده ایم.
شاید عینی ترین نمونه آن توطئه یوگنی پریگوژین، رئیس سابق گروه واگنر و از الیگارشهای سرشناس روسی در راه اندازی کودتا علیه روسیه باشد. از این منظر، هیچ بعید نیست چهره ها و جریان های منتقد پوتین در عرصه سیاست داخلی روسیه، نوعی ارتباط را با دولت ها و جریان های خارجی دشمن روسیه برقرار کرده و حادثه تروریستی مسکو را رقم زده باشند.
این موضوع به ویژه پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری روسیه و پیروزی قاطع پوتین در آن ابعاد و جلوه های عینی تری نیز به خود می گیرد و می تواند نوعی انتقامگیری از پوتین و حامیانش را در روسیه نمایندگی کند.